email

Low Quality



آرشيو
April 2006
July 2006
August 2006
September 2006
October 2006
November 2006
December 2006




 


نگاه‌ در یادم می‌ماند. نگاه فلانی در فلانجا، نگاه دیگری در جایی دیگر و نگاه او در آنجا و نگاه من به او در همانجا. نگاه بی‌معنی اولی، نگاه بی‌اهمیت دومی و نگاه سومی که همراه با کمی مکث بود و ساعتها حرف. که چون نگاه بود و نه حرف، پس هر چه دوست داشتم از آن برداشت کردم که یکی از این برداشت‌ها همین است که گویا ساعتها حرف در آن نهفته بود. و چون هیچ‌وقت فراتر از نگاه نمی‌رود، پس برداشت‌هایم را می‌گذارم قسمتی از تاریخ من شود که بعدها وقتی به آن فکر می‌کنم به خود بگویم که او می‌دانست به چه فکر می‌کردم و من هم او. او می‌دانست به چه فکر می‌کردم و من هم او.

10/28/2006 01:02:00 AM



برایم واضح است که رویاهای تل‌انبار شده را هیچ وقت دیگر نمی‌شود زندگی کرد. این را همه می‌دانند. می‌گویم همه، چون می‌تواند یک مفهوم را به‌ همراه گوینده آنقدر پست کند که دیگر فکر به آن اندیشیدن به سرم نزند. پست در حد انسانی که بیش از یک هفته دچار عذاب وجدان نمی‌شود.

10/18/2006 11:36:00 PM